-
خدایا لحظه ای با من و چشم هایم باش
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 15:06
خدایا لحظه ای با من و چشم هایم باش. باور کن که ترا دوست دارند. چشم هایم همشه به تو فکر می کنند. می گویندتو همه جا را می بینی چشمهای مرا چه؟ می گویند تو همه صداها را می شنوی صدای مرا چه؟ می گویند تو همیشه کنار ما هستی کنار من چه؟ اگر می بینی اگر می شنوی اگر هستی پس لحظه ای با من باش تا از یاد ببرم آشفتگی های درونم را...
-
گذشته ها
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 15:55
خیلی در گیر گذشته ها شده ام،اما چی کار کنم هرچه سعی می کنم نمیشه خیلی چیزها رو فراموش کنم اینقدر که شب وروز ذهنم و مشغول می کنه و هی باید برای آرامش خودم گذشته ها را باز سازی کنم گذشته هایی که دیگه بر نمی گردد. بعضی اوقات وقتی به خودم میام می بینم که روزها ،ماهها ،حتی سالهااست که در گیر واقعه ای شدم که ارزش اندیشیدن...
-
مجازات
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 08:17
دیشب خوابی دیدم که بی ارتباط با اتفاقات روزهای قبل نبود خواب دیدم که دوستم و شوهرش در یک دادگاه محاکمه شدند و با اینکه دوستم مقصر نیست باید مجازات شود. مجازات هم بگونه ای وحشتناک ، به این صورت که باید تمام خون های بدنش از بدنش خارج می شد تا .... در سوی دیگر شوهرش قرار داشت که بر اساس رای دادگاه مقصر بود ولی در خواب...
-
نماز و شیطان
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 15:09
پریشب خواب های عجیبی دیدم پریشب خواب دیدم که تو یه کوچه هستم که دو طرفش آدم ها ایستاده اند ، من یه چادر سفید (فکر می کنم) سرم کرده بودم و داشتم یه چیز های می خوندم شبیه دعا ، چون دیدم همه یه جوری داشتند تعجب می کردند که چرا من .... دارم این کارو می کنم . فکر می کنم اسامی ائمه بود. البته یه حالت معنوی هم داشت. دیشب...
-
دزد و دریا
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 18:21
خیلی وقته که خواب هام رو ننوشتم، شاید اگه بخوام هرروز بنویسم باید هی نیمه شب بلند شم و بنویسم. اخه نمی دونم چرا ولی خیلی از این رویا ها تا به هوشیاری می رسی از یادت میره و یا اینکه نمی تونی به نوشته تبدیل و توصیف کنی . اما دیشب یه رویای عجیب دیدم توی رویا یه خونه بزرگ داشتیم. یه اتاق پذیرایی با مبل های رنگی. فک می کنم...
-
سکوت
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 17:59
همیشه فک می کردم که بهترین خصوصیت اخلاقیم اینه که در مقابل توهین ها و یا رفتار های بدی که نسبت بهم میشه سکوت می کنم و واکنشی نشون نمی دم. فک می کردم که سکوت من به طرف مقابلم اینو می فهمونه که رفتارش اشتباه بوده و شاید رفتارشو درست کنه ، شاید بعضی اوقات این جوری شد ه اما تازه فهمیدم که خیلی اوقات هم فک می کنند که تو...
-
خستگی
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1388 15:22
دوباره شدم مثل قبل خسته و بی روحیه ، نمی دونم این روزهای اول سال ... با اینکه بهار خوب شروع شده و بر خلاف انتظار خیلی خیلی عالی بود ، اما نمی دونم چرا باز خسته شدم انگار روز های آخر فروردین بی رمق شدم مثل اینکه دوباره باید برم کتاب " هفت قانون معنوی موفقیت" و بخونم. انگار این عادت های خسته کننده ، این افکار...
-
قبرستان و قتل
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 16:14
خواب قبرستان و قتل مدتی بود خواب های وحشتناک نمی دیدم اما دیشب باز یه خوابی دیدم که تمام امروز ذهنمو مشغول کرده بود ، هر چی هی به خودم می گفتم هوا یه این خوبی آسمون به این قشنگی بابا بی خیال اما نشد که. خواب دیدم از کنار خیابان و یا شاید جاده بیرون از شهر به سمت یه قبرستون می رم تا نزدیکی قبرها رفتم و بعد دوباره...
-
سرگذشت شگفتانگیز دختری که شاهد مراسم تدفین خود بود
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 08:46
آیا کسی را میشناسید که شاهد فیلم مراسم خاکسپاری خود باشد و احساس خود را از دیدن احساسات حاضران و حرفهای آنها بیان کند؟ احتمالاً ویتنی کریک بیست و یک ساله، تنها شخص زنده در تمام دنیاست که این تجربة خارق العاده را پشت سر گذاشته! هر چند، حتی او هنوز هم با گذشت دو سال نمیتواند کلمات دقیقی برای بیان عواطف خود در...
-
خواب یه دوست
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 11:42
چند شبی است که مدام خواب کسی رو می بینم که اتفاقا خیلی دوستش داشتم اما چیزی که برام عجیب اینه که زمانی خوابشو می بینم که اصلا بهش فکر نمی کنم و شاید از ذهنم هم رفته باشد، یعنی دیگر حتی نمی دانم دوستش دارم یا نه، تقریبا بی خیال شدم بی خیال از این که باز ببینمش ، اصلا نمی دونم اگه ببینمش باز هم دوسش دارم یا نه، باز هم...
-
سوسک
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 15:18
باز من دیشب خواب سوسک دیدم اون هم یه سوسکی که توی یخچال بود . در یخچال را باز کردم و درست روی همان ظرفی قرار داشت که من می خواستم بردارم و من هم جیق زدم و عقب اومدم و ترس این و داشتم که دوباره برگرده تویخچال. این هم تعبیری که از نت پیدا کردم . سوسک در خواب، نمایانگر نیازتان به پاکسازی و نوسازی وجودتان به لحاظ...
-
هلو،سیب ،شلیل
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 12:27
دیشب خواب های زیادی دیدم اما یکی از این خواب ها برام جالب بود ، خواب دیدیم که یه جایی هستم که پر از میوه است. میوه ها ی خوشگل و رسیده ، البته این میوه ها فقط شامل شلشل ، سیب قرمز و هلو در اندازه های مختلف می شد. همه در حال برداشتن و انتخاب کردن بودند اما من با تردید میوه ها را زیرو رو می کردم ، بعد هم در حالی که می...
-
نظریه یونگ در مورد خواب
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 15:37
یونگ هم مانند رئا لیستها با علم شیفتگی و خرد ورزی مخالف بود ، او پیرو و طالب خرد دل بود و در کتاب «انسان و سمبولهایش» به بیان این نگرش خودش می پردازد.در مورد جنبه « ناخودآگاه» روان انسان صحبت می کند و معتقد است جنبه ی ناخودآگاه وقایع در خواب به شکل اندیشه یی تعقلی آشکار می شود. «آنچه ما روان می نامیم به هیچ وجه نمی...
-
مرگ
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 15:30
دوشب قبل نزدیک صبح خواب عجیبی دیدم خوابی که تمام روز مرا نگران کرده بود. خواب کسی که مرده بود ، اگر چه من عادت دارم زیاد خواب مرده ها می بینم ، به قول علی انگار که تو قبرستان خوابیده ام . خواب عمه ام را دیدم عمه ای که سه ماه قبل به خاطر سرطان فوت کرد. انگار تازه مرده بود و تمام فامیل جمع شده بودند ، قرار بود تشییع...
-
رویا
شنبه 16 شهریورماه سال 1387 09:46
ن ظر اریک فروم در مورد رویا : ضمیر ناخودآگاه نه دنیای افسانه ای یونگ است که در آن تجربه از راه نژاد به ارث می رسد، و نه آنچه که فروید تصور کرده است، مرکز و مقر نیروهای نامعقول لیبیدو به شمار می رود. بلکه صرفا با در نظر گرفتن این اصل که « افکار و احساسات ما تابع رفتار و کردار ماست » قادر به درک هشیارانه و صحیح ضمیر...
-
سبزی پلو با میگو
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 16:26
چند شبی است همش خواب غدا می بینم .خواب دیدم با خانواده سر یه سفره نشستم و داره غدا می خورم فکر کنم که سبزی پلو با میگو بود . من از بشقاب می خوردم اما حسین داداشم از قابلمه و من دائم نگران بودم که به بقیه غذا نرسه . * باز خواب دیدم که رفتم دم در سفارت و با افیسر دعوا کردم که چرا به ما ظلم می کنند. * شب فبل هم خواب دیدم...
-
سوسک و مارمولک
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1387 15:08
سوسک و مارمولک چند وقتی است که دائم توی خواب ، سوسک می بینم . چند شب قبل خواب دیدم که یه سوسک تو آستینم رفته و من داشتم آستینم را تکان می دادم تا سوسکه بیفته . یه شب دیگه هم خواب دیدم که یه مارمولک خیلی بزرگ شاید هزار برابر از مارمولک های واقعی بزرگ تر، بالاتر از در خروجی روی دیوار بود و من داشتم فکر می کردم چطوری از...
-
انسان و سمبل هایش
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1387 14:57
انسان و سمبل هایش داشتم کتاب انسان و سمبل هایش اثر یونگ را می خواندم در آن کتاب نوشته شده است که هر خوابی دارای نماد و سمبل است و تعبیر این نماد ها بر اساس شخصیت ، ناخود آگاه و خود آگاه هر کسی متفاوت است به همین دلیل کسی نمی تواند خواب دیگری را تعبیر کند ، مگر در مورد خواب هایی که نماد های عمومی دارند و برای همه انسان...
-
تخلیه ذهن
دوشنبه 7 مردادماه سال 1387 12:51
دوستی می گفت تمام اندام های بدن برای رهایی باید تخلیه شوند یعنی درون هر جزیی از بدن مواد زائدی وجود دارد که باید روزانه پاک شود. چشم ٬ گوش ٬ بینی و.... هر کدام راهی برای تخلیه مواد زائد خود دارند اما ذهن چی ؟ دل چی ؟ برای انچه که در ذهن می گذرد و آن چیزی که در دل می گذرد چه کار باید کرد؟ چیزهایی که نمی توانی به کسی...
-
تکیده شده ام روی تکرار
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 12:05
تکیده شده ام روی تکرار تکرار شدم روی تکرار روز های تکراری روی حواسی بی جان با دست هایی آویزان روی لحظه هایی که دیگر نیستند به چه مانده ام به صدایی از ته زمان به صدای از ته ماند های لبخندی که هنوز مرا می خنداند شاد می شوم من به همین صدا عادت کرده ام صدایی که تنها روی چشمهایم تخم گذاری می کند و بالشی که همیشه ترا می...
-
به یاد آنانی که ماندگارند
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 12:27
چند روز پیش کامپیوترم را فرمت کردم، تمام اطلاعاتی که داشتم را پاک کردم یک سری از اطلاعات هم که لازم داشتم به اشتباه فرمت کردم، وقتی فهمیدم که دیر شده بود. ذهن کامپیوتر پاک پاک شده بود. راحت می توانستم کار کنم، از ویروس هم خبری نبود. با خود فکر کردم کاش می شد، ذهن انسان ها را فرمت کرد و تمام اطلاعات اضافی آن را حذف...