خواب دیدم ، من بودم و مامان و پسر بچه ای که نمی دونم آرش بود یا امیر. قرار بود مهمان بیاد مهمان هم مادر بزرگ بود. و عمه هم همچنان در خواب مریض بود. من می خواستم برم میوه بخرم که مادربزرگ آمد مهمان میوه داشته باشیم. بعد یهو دیدم همون پسربچه گریه کنان اومد و گفت عمه مرده. همه جا اگهیش رو زدن. من هم از تو پنجره بیرون رو نگاه کردم یه جایی بود مثل قبرستون و بزرگای فامیل نشسته بودن و داشتن انگار قبر رو آماده می کردن.
خواب مرده می گن خوبه خدا کنه خوب باشه