یه خاطره

از همه چیز دور شدم ، گاهی این قدر عجله دارم که بخودم هم نمی رسم، اگر مطلبی بیش از یک پاراگراف باشد حوصله خوندنش رو ندارم. نمیدونم این همه عجله برای چیست؟ کارهای زیادی  داشتم که هنوز انجام ندادم، انگار زمان ندارم و وقتی نمانده. از همه برنامه هایی که داشتم عقب ماندم هرچه بیشتر عجله می کنم کمتر می رسم، صدایم به خودم  هم نمی رسد انگار به خدا هم....

 امروز یکی از دوستان قدیمی ام تماس گرفت. دوستی که چون معلمم بود دوستم شد. سوم دبیرستان معلم ادبیاتم بود، یکباره این درس برایم جالب شد آنقدر که، دوست داشتم همه درس هایم ادبیات شود و همه معلم هایم نسرین .  خیلی بهش علاقه داشتم علاقه آن روز من با دوست داشتن امروزم فرق داشت . یه جوری خاص . نمیدانم شاید آن زمان به اقتضای سنم باید کسی رو دوست می داشتم  . اگر یه روز تو کلاس بهم توجه ای می کرد کلی ذوق می کردم، چیزی که این روزها ازش به انرژی نام می برم، کلی انرژی می گرفتم با چه ذوقی انشاء می نوشتم با چه ذوقی شعر می خوندم اما امروز ....

 خستگی های تنم، دلمشغولی های زندگی در این شهر بزرگ منو از خودم و از هرچه دلبستگی داشتم دور کرد، گاهی فکر می کنم   این همه سال چه به دست آوردم؟ چقدر خوب بود آن روزها دغدغه ام فقط قبولی در کنکور و دانشگاه بود  و بزرگترین ناراحتی ام دلخوری های دوستانه ، چه زود گذشت.....

امروز نسرین تماس گرفت خونه بودم، داشتم از شبکه فارسی 1 فیلم ویکتوریا رو میدیدم ، خیلی خوشحال شدم  در تمام این سالها با آدم های زیادی دوست شدم اما نتوانستم کسی رو به شفافیت و صداقت اون پیدا کنم کسی که در نوجوانی  درعلایق من تاثیر گذاشت .  گاهی دلم می گیرد از دوستانی که در تمام این سالها بیشتر از آنچه چیزی ازشون یاد بگیرم، اعتمادم رو گرفتند. به خودم می گم اگه معلمی مثل نسرین که الان یه استاد دانشگاهست داشتم،  شاید خیلی بیشتر رشد می کردم . 

میدونی چرا؟ آخه ما عادت کرده ایم به اینکه  گاهی کسی چراغی برایمان روشن کند........

خواب یه دوست قدیمی

زمانی  دوست داشتم با یه دوست حرف بزنم، کسی که  خیلی دوستش داشتم، اما  اون چیزی که من می خواستم اتفاق نیفتاد، اون روزها این خواسته تو دنیای کوچیک من خیلی بزرگ بود از اون روزها ،  سالها گذشته و من حتی احساسی رو که اون روزها داشتم از یاد بردم .

 

نمیدونم چرا دو شب  که دارم خوابشو می بینم، حتی تو خوب با هم حرف میزنیم یه جوری که انگار برگشته .

 دیشب خواب دیدم خونه یکی از فامیل هامون با یکی دیگه از دوستان نشسته بود . چند بار با هم حرف زدیم  و من در مورد  عروسی دوست شمالیم که دوران دانشجویی رفته بودم تعریف می کردم و می خندیدم. راستی یه لباس خوب و قشنگ هم پوشیده بودم.

انگار دوست دیگرمون به یه عروسی تو شمال دعوت شده بود.

یادمه ، رو کرد به من و از زبان پدرخانمش  در مورد نحوه عروسی شمالی ها حرف زد یه کم تعجب کرده بودم .

 دیشب و پریشب دو خواب دیدم که تو هردوش بود و جالب تر اینکه  در هر دو خواب بحث عروس و عروسی بود.

خواب دیدم عروس شدم

دیشب خواب های عجیبی دیدم که زیاد به ذهنم نمونده ، خواب  کسی رو دیدم که یه روزی دوستش داشتم. اما تو خواب زیاد بهش توجه نداشتم. یادم میاد اومده بود کنار من نشسته بود و من چون یه تاپ تنم بود خیلی معذب بودم، با بی تفاوتی از کنارش گذشتم و حتی سلام هم ندادم. رفتم و تو لباس هام دنبال یه لباس خوب می گشتم ولی هر کدوم یه مشکلی داشت نمیدونم آخر چی پوشیدم.

  جای شلوغی بود انگار همه داشتند برای یه مهمونی آماده می شدند . بعد سوار یه ماشین شدم اومدم وسط یه خیابان  انگار از دست کسی که  تو خواب دوستش داشتم کلی ناراحت بودم، بعد دیدم که یهو همه چی تغییر کرد و یه ماشین ایستاد عده ای پیاده شدند و روی من گل پاشیدند و من در حالی که لباس سفید و زیبایی پوشیده بودم لبخند می زدم ،خوشحال بودم . اونا می گفتند اون اومد( انگار داماد بود) من  هم گفتم دیگه داشتم از دستش کم کم عصبانی می شدم . آرامش عجیبی داشتم .

یادم می یاد تو خواب می گفتم من همین آدمو می خوام . اگر چه توبیداری  همچین چیزی رو نمی خوام .

یه جای دیگه  هم یه کسی دیگه ای بود که اتفاقا اون هم از دوست های خوبم است ولی نمی دونم چرا تو خواب اصلا بهش محل نمیدادم .

 یادم میاید تو خواب کسی به من گفت اون (یعنی همین که فکر می کنم داماد بود )  یه میخ تو زمین کوبیده ( انگار تعیین یه وضعیت بود )  الان نوبت توست.

تو نت هم تعبیرش رو دیدم :

اگر دختری خواب ببیند عروس شده است ، نشانة آن است که بزودی ارثی به او می رسد .

2ـ اگر دختری خواب ببیند از آراستن عروسی خشنود است ، دلالت بر آن دارد که آرزوهای او برآورده خواهد شد .

3ـ اگر دختری خواب ببیند عروس شده است و غمگین و ناراحت است ، علامت آن است که انتظارات او برآورده نخواهد شد .

4ـ اگر در خواب عروسی را ببوسید ، علامت آن است که با دوستان خود آشتی می کنید .

  نه بابا از ارث مرث خبری نیست فعلا که سومی اتفاق افتاده....